☆☆ ماه رمان بهترین سایت دانلود رمان☆☆

سایت ماه رمان
  • ۰
  • ۰

 

نویسنده: ریحانه صدری

ژانر: عاشقانه، همخونه ای، ازدواج اجباری

تعداد صفحات: 555

بخشی از داستان:

ماریا… ماریا… ماریااااااا
با کلافگی پتو رو از سرش کنار زد فقط یک نفر جرات می کرد بدون اجازه به اتاق او بیاد.
ماریا: تو… هیچ وقت… آدم… نمیشی.
بهار سر خوشان خندید و گفت: مگه فرشته ها هم آدم میشن از کی تا حالا؟
ماریا: چی میخوای؟
بهار: پاشو ببینم ناسلامتی فردا داری میری ایران اون موقع راحت گرفتی خوابیدی.
پاشو لباساتو آوردم.

ماریا: چه لباسی؟
بهار: لباس های مخصوص ایران. تو که نمیخوای با این لباسهای نیم وجبی بری ایران؟!
بعد یه حالت متفکر گرفت و گفت: اینجوری بری یکی میری دو تا بر میگردی.
درسته پسر عمه من تارک دنیاست ولی دیگه نمیتونه از این زیبایی بگذره.
ماریا بالشتش را به طرف او پرتاب کرد و چند تا ناسزا هم به او گفت در حال حاضر این چیزها براش اهمیت نداشت دوری از وطن و پدرش تنها دوستش بهار براش آزار دهنده بود.
بهار: پاشو ببین چی برات خریدم.
ماریا: یه جوری میگی انگار خودم ندیدم خوبه با هم سفارش دادیم.
بهار: عکسشو دیدی خودشو نو ندیدی که.
هفته پیش از سایت لباس های اسلامی ایرانی چند دست لباس سفارش داده بودند باورش نمیشد او که در خرید لباس اینقدر وسواس داشت…

لینک دانلود رمان کلیک کنید

  • ۹۹/۰۹/۱۹
  • ماه رمان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی