☆☆ ماه رمان بهترین سایت دانلود رمان☆☆

سایت ماه رمان
  • ۰
  • ۰

نویسنده: fateme078

ژانر: عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات: 184

بخشی از داستان:

به سمتم دوید و سر تا پایم را برانداز کرد. ناگهان سیلیای به گوشم زد که صدایش در تمام سالن
طنینانداز شد.
-ببینم تو سالمی؟ شناختت آره؟ ای سگ تو روحت که نقش هم نمیتونی بازی کنی! بیینم حاال نزد توچرا میزنی دیوانه؟
دهنت بعد بگه به ننه بابات میگم تو گفتی دختر نیستی؟ اصال چرا با خنده از اون سالن بیرون اومدی؟
با لبخند چهرهی بهتزدهاش را برانداز میکردم که با دو تا دستش توی صورتش زد و با حالت زاری گفت:
-یا خدا! نکنه بردنت اتاق خالی…
جلوی دهانش راگرفتم و لبم را گزیدم.
-بریم بیرون با هم صحبت کنیم، خب؟ هیچی نشد. خیلی هم خوش گذشت؛ اما نه از اون خوشیها که
توی ذهن منحرفت داری.
از در دفتر خارج شدیم که همان حاجآقا جلویمان را گرفت و با لحن مقتدرانهای رو به سوری گفت:
نیست؛ ولی همین که آقای فرهود استخدامش کرده؛ یعنی یه ویژگی عالی داشته. حاال آقا داماد چندعروسی افتادیم یا نه دخترم؟ این دختر منشیه دل همه رو برده. البته این هم بگم زیاد دختر نجیبی
سالش

لینک دانلود

لینک دانلود رمان کلیک کنید

  • ۹۹/۰۹/۱۹
  • ماه رمان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی