☆☆ ماه رمان بهترین سایت دانلود رمان☆☆

سایت ماه رمان
  • ۰
  • ۰

نویسنده: ر.اسکندری، arsham75

ژانر: عاشقانه

تعداد صفحات: 118

بخشی از داستان:

ماشین رو درب منزل شهاب اینا پارک کردم و خودم پیاده شدم و رفتم خونه.

خونه ی ما یه خونه خیلی بزرگ بود … بابام سهامدار عمده یه شرکت خودرو سازی بزرگ بود ، بیش از 60 درصد سهام مال بابام بود!

بعد از اونم دوست صمیمی بابام که بهش عمو سعید می گفتیم بیشترین سهام رو که بیست و پنج درصد بود داشت .

بابای شهاب هم چند تا کارخونه داشت … از اون کارخونه دارای کله گنده بود … ولی با این حال ثروتش به ثروت بابای من نمی رسید

من پسر بزرگ خانواده هستم و یه خواهر هفت ساله به اسم سارا و یه مادر مهربون و که به نظر خودم خوشگلترین و مهربونترین زن دنیاست.

سارا هم درست شبیه مادرمه کپی برابر اصل … خودمم که یه مقدار به پدرم رفته بودم و یه مقدار به مادرم …کلا میشه گفت بر و رویی دارم!

مثلا چشمام که خاکستری بود به بابام رفته بود، در حالی که رنگ چشمهای مادرم سبز بود، و موهام هم مثل مادرم لَخت و مشکی بود در حالی که پدرم موهای خشک و جو گندمی داشت.

شهاب هم یه خواهر دو قلو داشت که خودش پونزده ثانیه ازش بزرگتر بود … اسم خواهرش رها بود .

من امسال پایه سوم دبیرستان بودم و شهاب چهارم … درسمون نسبتا خوب بود … در هر حال ما پسرای ارشد ثروتمندترین مردهای شیراز بودیم …

لینک دانلود رمان کلیک کنید

  • ۹۹/۰۹/۲۰
  • ماه رمان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی