☆☆ ماه رمان بهترین سایت دانلود رمان☆☆

سایت ماه رمان
  • ۰
  • ۰

نویسنده: ldkh

ژانر: تخیلی. عاشقانه

تعداد صفحات: 864

بخشی از داستان:

دستم رو بهش دادم. سرمای دستش من رو یاد اون شب نفرت انگیز انداخت. افکارم رو پس زدم و بهش خیره شدم که
گفت :
تموم شد.
متعجب گفتم :
ولی من که خودم رو می بینم.
اتریس: تو اره ولی دیگران نه!
به اتیش و مرغ بزرگ شون نگاه کردم و گفتم :
من زود میام.
بدون اینکه ترسی داشته باشم، پیش اون موجودات رفتم. آروم کنار اتیش رفتم، ای لعنتی حالا چه جوری برش دارم؟
با فکری که کردم نزدیک بود از خنده بپوکم که جلوی خودم رو گرفتم. یه سنگ برداشتم و به کله یکیشون زدم. موجود
دستش رو روی سرش گذاشت و گفت :
کار کی بود؟
دوباره یه سنگ برداشتم و اینبار به سر یکی دیگه زدم.
موجود از جاش بلند شد و گفت :
اگه بین شما یکی رو پیدا کنم که این کار رو کرده به اتیش می کشمش.
چندتا سنگ برداشتم و به سر همشون زدم. بالاخره اعصابشون خورد شد و اتیش به طرف هم پرت کردن. سریع یه
تیکه درشت از مرغ رو گرفتم و رفتم، سریع طرف اتریس دویدم که دیدم بیچاره از خنده سرخ شده. پیش اش نشستم
و دوباره به حالت اولم در اومدم و با خنده به دعوای اون موجودات نگاه کردم و گفتم :

لینک دانلود رمان کلیک کنید

  • ۹۹/۰۹/۲۲
  • ماه رمان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی