نویسنده: (تحت تعقیب) فاطمه تاجیک
ژانر: جنایی.عاشقی.پلیسی
تعداد صفحات: 388
بخشی از داستان:
– چشم خانم، کاری داشتید میتونید اون زنگ رو بزنید. فورا خودم رو میرسونم.
سرم رو تکون دادم. با گفتن با اجازه از اتاق بیرون رفت. میخواستم همهی اتاق رو زیر و رو کنم؛ ولی
میترسیدم دوربین تو اتاق باشه و توی دید من نباشه. بالاجبار مانتوم رو درآوردم و با همون تاپ مشکی
خوابیدم رو تخت و پتوی مخملی مشکی رو انداختم روم و تا سرم کشیدم بالا. گوشی که سرهنگ بهم
داده بود تو جیب کنار شلوارم بود. آروم درش آوردم. نباید جلب توجه کنم، ممکنه هر لحظه متوجه
بشن، مخصوصا اگه دوربین تو اتاق باشه. تو خودم مچاله شدم و به پهلو خوابیدم. پیامی رو با این عنوان
فرستادم به نفوذیمون:
– شاهین سرخ، من توی اتاقم، اینجا دوربین و شنود داره؟
فورا جواب داد، پیام رو باز کردم.
– نه دوربینی هست نه شنود، میتونی راحت باشی.
با خوندن پیامش پتو رو از روم برداشتم وپرت کردم پایین تخت. آخیش داشتم خفه میشدم. دوباره
گوشی رو ویبره رفت، خودش بود، نوشته بود:
– قدم اول خوب بود. ظاهرا نظر شاهین جلب شده.
خواستم ازش بپرسم کیه؛ ولی یاد حرف سرهنگ افتادم که گفته بود تحت هیچ شرایطی نخوام بفهمم
اون کیه. نوشتم:
– شاهین سرخ، از برنامه آینده شاهین اطلاعی داری؟
جواب داد:
- ۹۹/۰۹/۲۲