نویسنده: تیم اورورک
مترجم: صبا ایمانی
ژانر: ترسناک
تعداد صفحات: 340
بخشی از داستان:
به عقب چرخیدم ولی پیرزن دوباره در دفتر کوچکش ناپدید شده بودح پشتم را
به همهی چشاامهایی که به من خیره شااده بودند کردم و از پلهها بالا رفتمح با
وجود چمدانم نمیتوانسااتم به راحتی در را باز کنمح چند بار کورکورانه کلید را
اطراف قفل در چرخاندم تا بالاخره واردش شدح صدای کلیی را که شنیدم در
را هل دادم، وارد اتاق شدم و در را پشت سرم بستمح
اتاق تاریی بودح کورمال کورمال دستم را روی دیوار کشیدم تا کلید برق را پیدا
کنمح پیدایش کردم، کلید را فشار دادم و اتاق با نور ضعیفی که از لامپ وسط
سااقف میتابید روشاان شاادح به خانهی جدیدم نگاه کردم و متوجه شاادم چرا
هیچکدام از تازه استخدامیها یکسال کامل را اینجا نماندندح
تختخواب تاشوی باریکی ووشهی اتاق، کمدی قدیمی و از مد افتاده، یی میز
و یی چراغ مطالعه وسایل اتاق را تشکیل میدادندح موکت کهنه و نخنما بود و
دیوارها از کثیفی خاک ستری رنگ شده بودندح اتاق، حمام کوچکی دا شت که
داخلش یی توالت و یی وان قرار دا شتح نمیدان ستم قرارواه به پیرزن طبقهی
پایین چقدر پول داده بود ولی هر چقدر که بود، این یی کلاهبرداری بزرگ
بود
- ۹۹/۰۹/۲۴