☆☆ ماه رمان بهترین سایت دانلود رمان☆☆

سایت ماه رمان
  • ۰
  • ۰

نویسنده: سما جم

ژانر: عاشقانه، ماجراجویی

تعداد صفحات: 213

بخشی از داستان:

ناصر بسیار خوش چهره بود؛ پنج سال کوچکتر، کمی بازیگوش و گاهی خلق و خویش، گلناز را به یاد پدر
خدا بیامرزش میانداخت و او این را دوست نداشت. گرچه چندان خوشش نمیآمد که عباس به پسران او
تحکم کند؛ ولی آنقدر عاشق طلا و جواهرات بود که به عباس ایرادی نمیگرفت .
مرضیه طلا نمیخواست. او، قلب عباس را میخواست . در آستانه شصت و سه سالگی، عباس عصای پیریاش بود. بقدری به او مادرانه محبت میکرد که گاهی
صدای دخترانش هم در میآمد. لباسهای شیک و مارکدار، وسایل مدرن، غذاهای مورد علاقهاش و عباس
هم کم نمیگذاشت. او را مادر میخواند و گلناز را به اسم صدا مینمود و مرضیه، شیرین لبخند میزد . او عاشق عباس بود، شاید اگر پا به زندگیشان نمیگذاشت، خیلی پیشتر از اینها، صفدر از او میگریخت و
ایام میانسالی خود را تنها کنار زن جوان و زیبا رویش میگذراند؛ اما نوع ارتباط عباس با مرضیه، نخ های
نازک اتصال زن و شوهر قدیمی را، محکم و به گونهای ساخته بود که صفدر جرات نمیکرد که حتی در نبود
پسر ارشدش، به مرضیه بیاحترامی کند؛ پس مرضیه مادرانه به عباس عشق تقدیم میکرد . استعداد و مطالعه زیاد و همچنین تجربیات فراوان عباس در خصوص آثار باستانی و عتیقهجات، از او شخص
معروفی در دانشگاه ساخته بود . کافی بود تصاویر و یا خود شیء را ببیند؛ سریعا به تقلبی و یا اصلی بودن آن، نظر کارشناسی و دقیق میداد . بارها کوزه و سفالینههایی را نزدش میآوردند و او بی معطلی و با یک بازبینی دقیق، اطلاعات جامعی در
مورد آن شی میداد . بعضی از اساتید، برای سفرهای اکتشافی دانشگاهی و یا شخصی، سراغ عباس را میگرفتند 

لینک دانلود رمان کلیک کنید

  • ۹۹/۰۹/۲۴
  • ماه رمان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی