-43125836.jpg)
نویسنده: ملینا کریمی
ژانر: عاشقانه، درام
تعداد صفحات: 26
بخشی از داستان:
اصلا من چیزی نمی گم! خودتون ببینید!
بدون هیچ حرف دیگری از اتاق خارج می شود ولی در را پشت
سر خود نمی بندد. با تعجب به رفتار عجیب پرستار فکر می
کند. چه چیزی او را به اینجا کشانده بود؟ چرا اینقدر شادمان
بود؟! غرق در تفکراتش است که کسی تقهای بر در نیمه باز
اتاق می کوبد. مرد بفرمایید ضعیفی از دهانش خارج می شود
و با کنجکاوی به در اتاق می نگرد.
با دیدن فرد پشت در، روح از بدنش پر می کشد. لرزهای
محسوس بر بدنش می افتد و دمای بدنش در لحظه افت می
کند. در تلاش است کلامی سخن بگوید اما آنقدر شوکه شده
است که توانایی حرف زدن ندارد. بدون اینکه پلکی بزند، اشک
هایش یکی پس از دیگری،بر روی صورتش می غلتند و گونهی
زبرش را خیس می کنند. خیره به فرد کنار در مانده است.
چشمانش، هنوز هم همان برق خاص را دارد و موهای مجعد
مشکینش، از زیر شال به طور واضح قابل رویت هستند.
با بهت لب می زند:
لینک دانلود رمان کلیک کنید