
نویسنده: فاطمه نظری
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحات: 1272
بخشی از داستان:
اسلام کامل است و من نیستم،هر خطایی که از من ســر زد،به من
نسبت دهید،نه به دینم.
مثل برق گرفته ها به روبه رو خیره می شوم.
دوباره جمله را می خوانم.دوباره و دوباره….چیزی درون قلبم تکان
می خورد.
چقدر زود دل کندم از نوبهار جوانه زده در قلبم..من خطای یک
مسلمان را به پای اسلام نوشتم…
پایین تر،حدیثی نوشته کـه باز هم به فکــر وادارم میکند:
مَن ذَهَبَ یَرى أَنَّ لَهُ عَلَى الآخَرِ فَضلاً فَهُوَ مِنَ المُستَکبِرینَ، (قالَ حَفصُ
بنُ غیاثٍ): فَقُلتُ لَهُ إِنَّما یَرى أَنَّ لَهُ عَلَیهِ فَضلاً بِالعافیَۀِ إذا رَآهُ مُرتَکِبا
لِلمَعاصى، فَقالَ: هَیهاتَ هَیهاتَ! فَلَعَلَّهُ أَن یَکونَ قَد غُفِرَ لَهُ ما أتى وَ
أَنتَ مَوقوفٌ مُحاسَبٌ أَما تَلَوتَ قِصَّۀَ سَحَرَهِ موسى علیه السلام ؛
هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، او از متکبران است. حفص
بن غیاث مى گوید: عرض کردم: اگر گنهکارى را ببیند و به سبب بى
گناهى و پاکدامنى خود، خویشتن را از او بهتر بداند چه؟ فرمودند:
هرگز هرگز! چه بسا که او آمرزیده شود اما تو را براى حسابرسى نگه
1 دارند، مگر داستان جادوگران و موسى علیه السلام را نخوانده اى؟
لینک دانلود رمان کلیک کنید