☆☆ ماه رمان بهترین سایت دانلود رمان☆☆

سایت ماه رمان
  • ۰
  • ۰

نویسنده: نازنین ابراهیمی

ژانر: عاشقانه

تعداد صفحات: 353

بخشی از داستان:

آخیش رسیدم خودمو رو تخت انداختم. واقعا هواپیما خیلی خسته کنندست..
سوگل_اول لباساتو عوض کن
سریع رو تخت نشستم و گفتم_سوگلی تو چجوری زرمی کاری یاد گرفتی؟
خندیدو نشست کنارم_ من از بچگی آموزش دیدم بابای خودم بادیگارد بودو به منم یاد داد
_کار سختیه؟
سوگل_ اگه بادیگارد کسی بشی باید از جونت مایه بزاری!!
خودمو دوباره روتخت انداختم وگفتم_من نمیدونم چرا داداش آرسام واسه من بادیگارد گذاشته انگار کسی منو
میخواد گروگان بگیره!!
سوگل_ آخه دزد زیاد شده!!!
خندیدم و چیزی نگفتم و خوابیدم..
/نفس/
با احساس تشنگی از خواب بیدارشدم ساعت 8شب بود اوووه چقد خوابیدم
بعداز شستن دست و صورتم از اتاق اومدم بیرون و رفتم… دوپله رفتم پایین که باشنیدن حرفی خشکم ز د
کاوه_میخوای با نفس چیکار کنی؟
رادوین_ اون هنوز زجر نکشیده
کاوه_به نظر من اصال این کاره خوبی نیست
رادوین_ برای چی؟
کاوه_ تونباید بخاطر گناه پدرش اونو مجازات کنی!!
رادوین با عصبانیت_ پدره همون دختر زندگی مارا نابود کرد پدرمو شکست مگه اون مرد به فکر ما بود که االن من به
فکر دخترش باشم…

لینک دانلود رمان کلیک کنید

  • ۹۹/۱۰/۰۳
  • ماه رمان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی